زندگینامه دکتر عثمان یوسفی
تعین سن ما آقایان نیز مانند خانمها، دردسرهای خاص خود را دارد. به گفتهی مادرم در تابستان سالی که شاه از ایران فرار کرد سر مزرعه بدنیا آمدهام. با این حساب زایچهی تیرماه هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی برابر با رجب هزار و سیصد و نود و هشت هجری و ژوئن هزار و نهصد و هفتاد و هشت میلادی در روستای خورنج(سرزمین سنگهای افسانهای) هستم.
دوران طفولیّت و کودکیام را مانند سایر همسن و سالان خودم در حال و هوای آن زمان سپری نمودم. دوران ابتدایی را در مدرسهی شهید کریمی روستا به عنوان شاگرد اول مدرسه پشت سر گذاشتم. برای ادامه تحصیل در دورهی راهنمایی، نخستین خاطرهی دوری از خانواده را تجربه کردم. سه سالهی راهنمایی را نیز با عنوان شاگرد دوّم مدرسه فجر اسلام گردکشانه(در فاصلهی 15ک.م خورنج) به پایان رساندم. در آزمون مدارس نمونهی دولتی به همراه پسر داییام کاک عابد محمدیآذر ـ که اکنون پرستار بیمارستان امام خمینی(ره) پیرانشهر هستند ـ در دبیرستان امام جعفر صادق(ع) میاندوآب پذیرفته شدیم. البته در آن دبیرستان یک سال بیشتر دوام نیاوردیم و به بهانهی عدم تمایل به ادامه تحصیل در رشته ریاضی، به دبیرستان امام خمینی(ره) نقده منتقل شدیم. به هر تقدیر، در سال 1377در رشته تاریخ اسلام دانشگاه مذاهب اسلامی تهران قبول شدم. کارشناسی را شهریور 1381 به پایان رساندم و با رتبه 10در دورهی کارشناسیارشد تاریخ اسلام دانشگاه تهران پذیرفته شدم. 27تیرماه 1384 با درجهی عالی و نمرهی 50/19 از پایاننامهی «جامعهی کُردهای ایزدی» دفاع کردم. با یک سال تنفس و تأخیر در سال 1385 وارد دورهی دکتری در دانشگاه تهران شدم. البته همزمان در دانشگاه تربیت مدرس نیز با رتبهی2 نیز پذیرفته شدم. در روز30بهمن 1389 با درجهی عالی و نمرهی 19 از رسالهی دکتری با عنوان «پراکندگی و گسترش مذهب فقهی امام شافعی(رح)» دفاع کردم. هماکنون در دانشگاه پیامنور واحد هرسین به عنوان استادیار گروه تاریخ مشغول به خدمتم. در سال ۱۳۷۹شمسی با همسرم آشنا شدم و در ۱۷بهمن ۱۳۸۱ باهم ازدواج نمودیم که حاصل ازدواجمان دو دختر گل بنام های مائده و مدیا است.
نوشته شده در سه شنبه چهارم مهر 1391 توسط دکتر عثمان یوسفی
آدرس وبلاگ شخصی : http://rawy59.blogfa.com/
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
دو شنبه 7 اسفند 1403 ساعت 1 قبل از ظهر |
بازدید : 8 |
نویسنده :
محەممەدفازڵ شەوکتی
| ( نظرات )
|
زندگی نامه ماموستا محمدعزیزی :
ماموستا محمّد در سال 1303خورشیدی در روستای گردکسپیان پیرانشهر در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. وی در ایّام کودکی و نوجوانی ابوی بزرگوارش را که یک عالم دینی بود، از دست داد. استاد عزیزی بعد از فوت پدرش، مدّتی را بههمراه مادر ارجمندش در کردستان عراق سپری نمود؛ سپس نزد عمویش ملاعبدالله ساکن روستای سوغانلوی پیرانشهر بازگشت. وی دوران تحصیل و طلبگیاش را در کردستان ایران و عراق سپری نمود و سرانجام در دههی 1330 شمسی نزد استادعلامه ملامحمّد باقر بالک مریوان موفق به اخذ مدرک افتا و تدریس شد و تا زمان وفاتش در شهر پیرانشهر و حومه به امر امامت مسجد، تدریس، وعظ و ارشاد مشغول بود.
وی فردی فروتن، متین، دارای ورع بسیار و از سالکان منسوب طریقت نقشبندی بود. بیش از صد طلبه از محضر استاد عزیزی مجوز افتا و تدریس دریافت نموده و بیش از 500 طلبه از محضرشان استفادهی علمی نمودهاند. از استاد عزیزی چهار فرزند پسر به یادگار مانده که سه نفرشان جزو علمای دینی منطقهی پیرانشهراند. از ماموستا عزیزی که عمری با عزت نفس و مناعت طبع، شرافتمندانه زندگی نمود، از متاع دنیا، تنها یک کتابخانهی غنی از علوم اسلامی به میراث مانده است.
استاد عزیزی در میان غم و ناراحتی مردم پیرانشهر و حومه در پیرانشهر به خاک سپرده شد. در مراسم ختم وی که با حضور گستردهی مردم منطقه و عالمان دینی مناطق پیرانشهر، مهاباد، کردستان عراق، اشنویه، سردشت، نقده و ... در مسجد قدس برگزار شد؛ برخی از علما طی سخنرانیهایی به ابعاد شخصیت استاد عزیزی، راهکارهای ایجاد محبّت میان مسلمانان و قبول دیگری و ... پرداختند.ماموستا ملامحمّد عزیزی بعد از گذشت هفت سال بستری در منزل، بر اثر بیماری در سن 85 سالگی در روز چهارشنبه 23/2/88 در پیرانشهر درگذشت.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0